آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

آنیتا بهار زندگیمون

اولین تاسوعا و عاشورا

  عزاداری همه قبول   با سلام به همه عزیزان باز هم بابت تاخیر معذرت میخوام.دخترم امسال تاسوعا و عاشورا برای ما با همیشه فرق داشت آخه تو کنارمون بودی البته پارسال هم  این موقع توی دلم بودی. و اما کارهایی که ما در این روزها انجام میدیم  : تو این روزها همه برای امام حسین عزاداری میکنند و هرکس هرکاری بتونه انجام میده و هر نذری داشته باشه به جا میاره مثلا شب عاشورا دایی بهرام اینا (دایی بابا امیر ) شام میدن و بعد شام هم مردها میرن خونه دایی اسماعیل (دایی بابا امیر ) حجله گاه حضرت قاسم رو درست میکنن آخه نذر دارن یعنی این نذر از زمان خدا بیامرز مادر بزرگ بابا امیر مونده که دایی اسماعیل این کارو هر سال انجام میده و خ...
29 آبان 1392

آبان و مناسبتهاش

دخترم  آبان ماه واسه ما پر تولد  چهارم آبان هم تولد مامان جونه و هم تولد هانا جون البته امسال چون عمه آزاده کنکور داشت هنوز نتونسته واسه هانا تولد بگیره، پنجم هم تولد خودمه(مامان آزاده ) ، دهم تولد عمه آزاده.وای چقدر تولد تو تولد شد تولد همگی مباررررررک راستی امسال یک مراسم دیگه هم داشتیم اونم برگشتن مامانی و بابایی از سفر حج بود ،خدارو شکر که به سلامتی برگشتن و مراسمشون بخوبی برگزار شد انشاالله که همه مسافرها بسلامت به خونه هاشون برگردن. 16 آبان عمه آزاده کنکور دکتراشو داد و خلاص شد.عمه جون انشاالله که قبول بشی و موفق باشی   فدای اون خنده خوشگلت بشم من عشقم آنیتا و هانا در حال سرسره بازی.بابا امیر ...
17 آبان 1392

بدون عنوان

دخترم داره کم کم میشینه البته باید تکیه گاه داشته باشه.تو این عکس هم ٤ ماه و 18 روزشه اینجا کپی بابا امیر نشستی.قربون اون لبات بشم خوشگلم    اینم صحبت کردن دخترم با تلفن  که داره با مامان جونش صحبت میکنه این ماه هم (مهر ماه ) دو تا مراسم داشتیم  یکی 16 مهر تولد دایی افشین بود  که با روز کودک یکی شده یکی هم اولین سالگرد ازدواجشون که 21 مهر بود.مباررررررکه حالا عکسهاش پایین تر هست این  لباس رو هم دایی افشین و زندایی روز کودک واسه آنیتا خریدن.دستشون درد نکنه    آنیتا خانوم در حال خیار خوردن   دختر قشنگم چند روزه که دارم بهت فرنی میدم  اینم عکسشه.قربونت...
30 مهر 1392

عکسهای مشهد

دخترم بالاخره  وقت کردم  بیام تا عکسهاتو بذارم بابت این همه تاخیر منو ببخش آخه از مشهد که برگشتیم هممون سرما خوردیم بعدش هم  داشتیم  واسه برگشتن مامانی و بابایی از مکه آماده میشدیم مثلا خونه رو تمیز کردیم و کارت نوشتیم و از این کارها ایشالا دوم آبان برمیگردن ما هم فردا شب میریم کرج  برای استقبالشون اینم عکس آنیتا خانوم جلوی ایوون طلا.قزبون امام رضا بشم که بالاخره مارو طلبید و رفتیم زیارتش راستی دخترم اولین مسافرتشو رفت زیارت امام رضا. و اما کارهای آنیتا خانوم تو مسافرت : رفتنی که هواپیما پر از بچه بود و آنیتا اولش خوابید ولی با صدای گریه یه بچه از خواب پرید  ولی دوباره خوابش برد تا برسیم.تو راه برگشت به تهرا...
30 مهر 1392
1